بند کفشهایش را گره میزنند...
محکم !!!
باز کردن با خود اوست هنوز نمیداند...
زندگی همین است برایش گره میزنند و او در باز کردن تنهاست!!!

به جرم اینکه دلم آه هست و آهن نیست
کسی به جز تو در این روزگار با من نیست
خوش آمدی.... بنشین....
آفتاب دم کردم
که چای دغدغه ی عاشقانه ی من نیست...

بچه که بودیم ، "دل دردها " را به یک زبان نالخ می کردیم ، همه می فهمیدند ،
بزرگ که شدیم "درد دلها" را به صد زبان میگوییم ، کسی نمی فهمد . . .

چه تناقض تلخی شده ام . . . دلم شورمیزند !

اما دستانم نمک ندارد . . .

از هزاران یک نفر اهل دلند ، آنهم تویی

مابقی تندیسی از آب و گلند . . .

هيچگاه ويتريني نداشتم تا دلم را در ان به نمايش بگذارم در قامت يك فروشنده دوره گرد عاشق تو شدم از اين روست كه تمام خيابان هاي شهر عشق مرا ميشناسند.

 وقتی به آسمان مینگرم ، از اینکه خرسندم که با وجود فاصله ها ، باز زیر یک سقفیم . . .

تــــو چـــه میفهـــمی حال و روزٍ کســــی را که دیگــــر هیـــچ نگاهــــی دلش را نمیــــلرزاند...

کجای دلم بودی.....

وقتی شب امتحان جبر

به جای درس خواندن

شعر می سرودم......

سخــت تریـــن کارٍ دنیـــا بی محلـــی کــردن به کســـی است که بـا

تمـــامٍ وجـــود دوسش داری... 

 مـــاهٍ مــــن نمـــازٍ آیـــات میخــــوانم وقتــــی گــــرفته ای...

به یک “نترس”

به یک “نوازش”

به یک “آغوش”

به یک “دوستت دارم”

خلاصه بگویم به “تو”

نیازمندم !

 به دلم نشستی ولی دو زانو !
معذب نباش ، برو عقب قشنگ تکیه بده ، پاهاتم دراز کن ، این دل فقط جای توئه …

 امتداد فاصله از اعتبار عاطفه نمیکاهد …
همیشه هستی … همین حوالی …

  دلمان کوچک است ولی آنقدر جا دارد که برای هر عزیزی که دوستش داریم ، نیمکتی بگذاریم برای همیشه ی عمر …

نگران نباش! نمیشود دوستت نداشت

لجم هم بگیرد از دستت... دفترچه خاطراتم پر از فحش های عاشقانه میشود...!