یه معلم داشتیم فامیلش هندی بود یبار سرکلاس بندری صداش کردم کلاس رفت رو هوا منم از کلاس پرت کرد بیرون،خو آخه په چرا
خدایا حكمت قدمهایی را كه برایم بر میداری آشكار كن تا درهایی را كه به سویم
میگشایی ندانسته نبندم و درهاییكه به رویم میبندی به اصرار نگشایم
نمی توانیم کاری کنیم که مرغان غم بالای سرمان پرواز نکنند...........
اما میتوانیم کاری کنیم که.........
بالای سرمان لانه نسازند
رفته بودیم خونه ی یکی از فامیلامون که یه گودزیلای 6ساله دارن.
هی می رفت هی میومد,پامو لگد میکرد اخرشم دست کیکیشو مالید به لباسم
مامان گودزیلا:وای ت رو خدا ببخشیدا...... من: ن بابا این چه حرفیه بچس دیگه نمی فهمه ... بعدشم رفتم لباسمو تمیز کنم
عرشیا(گودزیلا):خاله,خاله فاطمه بیا اتاقم کارت دارم
رفتم ت اتاقش میگه خاله جون ببخشیدا اما نفهم شمایی که من یه ساعته دارم با زبون بی زبونی میگم لامصب کارت دارم نمی فهمی.
من:((((((((((((((((((((((((:
بعدش عرشیا با کلی مقدمه چینی و نشون دادن سی دی و کتابای جدیدش گف خاله من از شما خیلی خوشم میاد.
من:(((((((((((((: چرا؟؟؟؟؟
عرشیا:اخه خیلی خوشکلی همیشه ام بوی خوب میدی تازشم واسم پاستیلم میخری. یه سوالم کنم؟
من:بپرس گل پسر؟
عرشیا:خاله دوس پسر موس پسر داری؟
من: ن این چه حرفیه خاله جون
عرشیا:اخ جون منم با کسی نیستم پس میای باهم دوس پسر دوس دختر شیم؟؟؟
من: ((((((((((((((((((((((((((((:
موقع رفتن(عرشیا):فاطمه جونم فکرات کن من از مهد اومدم بهت زنگ میزنم.....
ایا اینا بچن؟واقعانی؟خدایی بچن این نسل؟؟؟!!!!!
یکی از فانتزیامم اینه که یه روز یه آدم معروف بشم که همه ی دنیا میشناسنش . بعدش مردم رو بزارم سر کار به همه بگم که یه بیماری دارم و دیر یا زود میمیرم. خلاصه طرفدارام از همه ی دنیا گریه و زاری و خودکشی کنن و من درحالی که تمام این صحنه ها رو از تو تلوزیون شخصیم میبینم هی به اسکول شدنشون بخندم !
تازه همشم ابتکار خودم بود !
بـه ســلـآمـتـی پــدری کــه شــبـآ تـو رخـتـــ خــوابـش بــه جــآ خـوآبـــ خـوش دیــدن، بــه آیــنـده پــســرش فـکــر مــی کــنــه!!!
امــا صــبــح کــه مــنـو مــی بــیـنــه مـی گــه: دیــشــب خـیــلـی خــوبـــ خــوابـیــدم...
بـابــآیــی خــیــلـی دوســتـــ دارم...
یه “دوستت دارم”هایی هم هست …میدونی دروغه ها …
ولی قلبت واسه باورش به عقلت التماس میکنه …!
تو همه رابطه ها یکی خرتره
سلامتی اون خرتره..
به سیگارش پک محکمی زد و بعد زیر پا لهش کرد..
رو به همکارش کرد و گفت: دستاش انگار خواهش زندگی داشت !!
صداش کردن،رفت نفر بعدی و بشوره..،!
آشوب،.
همان حس غريبيست
كه وقتی به
لبهای تو
لبخند
نباشد،
دارم...!
بــابــام اس فــرسـتاده: هــلـو، ســاعت 7 دم در حــاضر بــاش مــیـام دنـبالـت!!!
مــنــم فــکـر کـردم ازش عــاتـو گــرفـتم جــو گـرفـت جواب دادم: بــاشـه شــفـتـالـوی مـن ,مـانـتـو خـوشـگـلمـو میـپـوشـم مـیـام عـجـیـجـم!!!
بــعد بـابـام جـواب داد: اسـکـلِ بیــشــعـور, هـلـو یـعـنی سـلام ,عــاخـه تـو کـی میخوای آدم شی عـبـاس؟؟؟20 سالت شد آدم نشدی,مــن چـه گـنـاهـی کـردم کـه تو پــسـرمـی؟؟؟
هــیـچـی دیـگـه مـنـم اشـک تو چـشـام جـمع شـد رفتم صورتم کـه قهوه ای شـد رو شـسـتم
عموم به پسر عموم گیر داده بود چرا با 40 سال سن ازدواج نمیکنه و در همین نقطه بود که پسر عموم از من درخواست کرد جواب سوال رو بدم و من هم در کمال ناباروری پذیرفتم و گفتم:
یه دختر قانع گیرش بیاد که حتی به املت هم قانع باشه
روزی ۶ تا تخم مرغ (۱/۵۰۰ تومن)
دو کیلوگوجه (۱۱/۰۰۰ تومن)
۳ تا بربری (۱/۵۰۰ تومن)
میشه ۱۴/۰۰۰ تومن روزی
ماهی می شه ۴۲۰ هزار تومن
تازه دو سال بعدم ۴۰ میلیون باید بده دوتا کبد بخره واس جفتشون
بعد عموم تو افق محو شد :|
یک حقیقت...
اونی که رفت و ترکت کرد
مطمئن باش ارزش تو رو نداشت!
تو سعی کردی بهترین باشی و بودی
اون دنبال خوب نبود دنبال تجربه بود!
پس برای کسی که ارزش تو رو ندونست غصه نخور.
این دسته جماعت عادتشون که دیگران رو تجربه کنن
نه اینکه عاشق بشن و صادقانه دوست داشته باشن.
پس بگو :رفت به درکککککککک
اصلا ارزش من رو نداشت. بی خیال!!
تازه به درک برای بعضی ها کمه اونایی که واسه خوش گذرونی و تجربه باهات هستن
اگرهم بخوان بمونن باید بهشون راه ندی
و این جمله رو به کار ببری هرییییییییییییییییییییی....تو لیاقت منو نداری
کـاش لا اَقـَل آدم بـودی ..
کـاش مـیـشـد بـفـهـمـی..
ایـن روزهـا چـقـدر هـوایـیـت شـدم ...
و بـیـقـرارتـر و دیـوونـه تـر از هـمـه زمـان دلـم مـیـخـواهـدت ....
امـشـب بـعـد از مـدتـهـا ، درِ صـنـدوقـچـه ی قـدیـمـی رو بـاز کـردم ..
عـقـلـم را تـمـام و کـمـال گـذاشـتـم درونـش ..
بـعد تـو را بـرداشـتـم ، عـاشـقـانـه نـوازشـت کـردم..
بـعـد گـذاشـتـمـت تـویِ قـلـبـم ..
تـویِ مـغـزم ......
اصـلا مـیـخـوام بـیـای بـشـی خـودِ مــن ...
کـاش دسـت داشـتـی ..
لا اَقـَل مـیـتـونـسـتـی اشـک هـایـی کـه از فـَراقـت،روی گـونـه هـام مـیـلـغـزن پـاک کـنـی..
و اگـر دهـان داشـتـی حـتـمـا در گـوشـم مـیـگـفـتـی :
آغـوشـت بـاز اسـت و مـنـتـظـری ...
راسـتـی کـاش آغـــوش داشـتـی................
تنهایی یعنی :
نه خودش هست که از تنهایی درت بیاره ،
نه فکرش اجازه میده تنهاییت رو با کسی دیگه ای پر کنی…
یــادتــــــــ………
زهـــر میکنــد به کامــم زندگــی را …
همیـــــــــن…
هـــی لعنتــــــی….
اون طوریــم که تـــو فکــر میکنـــی نیســـت…
شایــد عاشقـــت بودم یه روزی….
ولــی ببیــن بــی تـــو، هــم زنــده ام…
هــم زنــدگی میکنـــم…
فقط گاهــی در ایــن میــان…
خوبم…باور کنید…
اشکها را ریخته ام…غصه ها را خورده ام…
نبودنها را شمرده ام…
این روزها که میگذرد خالی ام…
خالی از خشم،نفرت،دلتنگی …و حتی از عشق…
خالی ام از احساس…
ایـــن روزهـــآ
اפســـآس مے کنــــــم
وقتـــے مـــے نویســـم
פֿבآ چشمهـــآیش رآ مـــے گیـــرב…
وقتـــے مـــے פֿـــــوآنــــم
گوشهـــآیش رآ…
صـــاבقـــآنـــہ بگــــویــــم،
فکــــر مـــے کنـــم
פֿــــבآ هــــم از ســـاבگـــے مـــن
و פـــرفهـــآے تکـــرآرے ام
פֿستـــہ شــــבه استـــ !!!
بیا و عاشقانه سلام کن
و بعد برای همیشه برو ...
دلگیر نخواهم شد
دیگر به دیدارهای ناگهانی...
دوست داشتنهای موقتی...
و رفتنهای بی خداحافظی
عادت کرده ام ...
کاف حرف جالبیه. وقتی به آخر «مرد» بچسبه تحقیر میکنه. وقتی به «نارنج» بچسبه تخریب میکنه. اما وقتی به «لواش» بچسبه معجزه میکنه
به بابام ميگم گلوم درد ميكنه ميگه قليون نكش خوب ميشي ميگم دل درد گرفتم ميگه قليون نكش خوب ميشي ميگم بابا چشام ضعيف شده بريم دكتر عينك بگيريم ميگه چيزيت نيس قليون نكشي خوب ميشي خداييش به نظر شما مشكل ما جوونا همش از قليونه عايا؟
یکی از فانتیزیای مخسوسم اینه که سالگرد ازواج مامان بابام یه خونه هزار متری به مامی جون و یه ماشین از اون گرون گرونا به دَ دی جون هدیه بدم بعدش شمع ها رو فوت کنم
موقع خسته شدن به دوچيز فكر ميكنم ... آنهايي ك منتظر شكست من هستند تا به من بخندند و آنهايي ك منتظر پيروزي من هستند تا با من بخندند
باور کردم تنهایی را
چقدر دلم کسی را نمی خواهد امشب...
پشت یه ماشین آشغالی نوشته بود :
واسه هر آشغالـــی خودتو کثیف نکن .....
فردا برای دلجویی دیر است ، امروز زخم نزن …
لطفـاً دستگـاه شـوک را خـامـوش کـُن
و لبـانت را ببنـــد
جملـــه هـای عاشقـــانـه دیگــر فـایـده نـدارد !
عشق ، درونـم مـرد دیگـــر
هَمیـــشه بـاید کســـی باشد
تا بغــض*هایت را قـبل از لرزیدن چــانه ات بفهمد.....
آهای فلانـــــــی... بــفــهــم!!!
یکی بود که اونم رفت . . .
کاش از اول غیر از خدا هیچکس نبود !
لااقـل رد که می شـوی
بی هـوا بگو : دوسـتت داشتم !!
و تا برگشـتم لا به لای جمـعیت
گُــــم شـده باش !!!
دل کندن از اون همه عشقی که به تو داشتم
منو به جایی رسوند که حالا ،
تو چشمای یکی دیگه زل بزنمو بگم:
عاشقمی؟!! خب به درک...!!
بعد از کار تو معدن سخت ترین کار دنیا نزدیک شدن به کنترل تلویزیونه وقتی بقیه دارن سریال میبینن !
ﺧﺪﺍﯾﺎ؛
ﺧﻮﺑﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﻥ ﺩﺍﺩﯼ .... ﺑﺪﺍﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮ !
ﻧﮑﻨﺪ ﻣﺎ ﺑﻬﺮ ﺗﻤﺎﺷﺎﯼ ﺟﻬﺎﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﯾﻢ؟
کلاس دوم بودم که میزای کلاسمون سه نفره بودن یکی از هم میزیام ایام عید رفتن سفر که تصادف کردن همه اعضا خونوادشون مردن(خدا رحمت کنه رفتگان شما)خلاصه معلممون سر کلاس گفت اگه کسی خاطره یا حرفی درباره این مرحوم داره بیاد بگه!هیشکی نرفت!منه ابله یهو از دهنم در رفت گفتم آخ جون از این به بعد دو نفره میشینیم!!!!کلاس=انفجار هیروشیما.............من=گوجه قرمز..........معلم=هیتلر.
تو اتاق بودم یهو داداشم درو باز کرد اومد تو
بهش میگیم بچه بودی در میزدی!
میگه خفه شو بابا
:ا
داره میره بیرون،بهش میگم درو ببند
میگه "چپه" شو بابا (خودش جواب خودشو میده)
خود درگیری مضمن داره بدبخت
بین این همه که جــــــان آدم را به لـــب می رسانند
نام عزرائــــــیل
بد در رفتــــــه است ...!
دیگران میپرسند:
بیداری ؟!!
آری بی"دار"م ...
چراکه اگر "دار"ی داشتم،
یا قالیه زندگیم را خودم می بافتم یا زندگیم را به "دار" می آویختم و خلاص...
پس ... بی"دار" بی"دار"م
داشتم از غصه ها برایش میگفتم، فکر کرد قصه است ... خوابش برد ...
هر کس که به دریای ولایت غرق است
بر بطن زمین و یا به غرب و شرق است
داند که میان روضه و عید ما
فرق است به قرآن فرق است
----------
با تعدیل شادیهایمان در این عید عزیز، فرصت ایّام فاطمی را قربانی نکنیم...
.: Weblog Themes By Pichak :.