تاريخ : برچسب:خاطرات خنده دار, | | نویسنده : zahra

 بابام از این دستگاها که نشون میده خونه گاز مونوکسید و سرب و از این چیزا داره یا نه خریده و زده به دیوار(استانداردش باید عدد زیر پنج نشون بده) که عدد سه رو نشون میداد!آقا من کرمم گرفت رفتم یا هااااااااا اساسی کردم بهش دیدم تا هفت هشت رفت بالا!بعدش بابام رفت ها کرد دیدم رفت رو چهارده و صدای بوقش دراومد!یعنی یه وضعی بود واسه خودش
به این نتیجه رسیدم که هرچی آلودگی تو خونه هستش از صدقه سر خودمونه!



تاريخ : برچسب:اس ام اس عاشقانه, | | نویسنده : zahra

 غمگینم...
همانند پرنده ای که به دانه های روی تله خیره شده و به این فکر می کند که چگونه بمیرد...؟
گرسنه و آزاد
یا سیر و اسیر.....



تاريخ : برچسب:اس ام اس عاشقانه, | | نویسنده : zahra

ســخــــتـــه...خیلی سخت بود.دیشب ساعت ها تو خیالم باهاش صحبت کردم ولـــــــــی...
ولی وقتی امروز دیدمش چیزی جز سلام نتونستم بگم!!! 



تاريخ : برچسب:اس ام اس زیبا, | | نویسنده : zahra

 سیــــب هنوز هم شیــــرین است....
هنوز هم آدم بــــهشت را به لبخند حــــوا میفروشد.
شــــــــــــــیطان بهانه بود!



تاريخ : برچسب:خاطرات خنده دار, | | نویسنده : zahra

ﻳﻪ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﻛﻪ ﺍﺻﻼً ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﺴﺖ ﺍﻳﻨﺘﺮﻧﺘﻮ ﻓﻴﺴﺒﻮﻙ ﭼﻰ ﻫﺴﺖ ...
ﻭﺍﺳﺶ 2 ﺳﺎﻝ ﭘﻴﺶ ﺍﻛﺎﻧﺖ ﻓﻴﺴﺒﻮﻙ ﺩﺭﺳﺖ ﻛﺮﺩﻡ ﺑﻌﺪ ﻫﻤﻮﻥ ﺍﻭﻝ ﺗﻮ
ﻓﻴﺴﺒﻮﻙ ﺑﺎ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺁﺷﻨﺎ ﺷﺪ ...
ﺑﻌﺪ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯﻩ ﭘﻴﺶ ﺷﻨﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩﻩ ...

ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺩﻛﺘﺮِ ﺩﻧﺪﻭﻧﭙﺰﺷﮏِ !!!
ﺧﻮﺏ ﻭ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﻭ ﺧﻮﺷﺘﯿﭗِ !!!
ﺑﭽﻪ ﻧﻴﺎﻭﺭﺍﻥِ !!!
ﻣﻄﺒﺶ ﺗﻮ ﻳﻪ ﺑﺮﺝ ﺗﻮ ﻫﻤﻮﻥ ﻧﻴﺎﻭﺭﺍﻥِ ﻛﻪ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻭﺍﺳﺶ ﺧﺮﻳﺪﻩ !!!
ﺑﻌﺪ ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻣﻨﻢ ﻣﯿﺎﻡ ﺗﻮ ﻓﻴﺴﺒﻮﮎ :: ﻳﺎ ﺗﻮ ﺍﻳﻨﺘﺮﻧﺖ : ﻣﮑﺘﺐ ﺧﺎﻧﻪ ﺷﯿﺦ ﻭ
ﻣﺮﯾﺪﺍﻥ ﻣﯿﺰﺍﺭﻡ ((( یﺎ ﭼﺮﺕ ﻭ ﭘﺮﺕ ﺍﺯ ﭘﻴﺠﺎﻯِ ﺩﻳﮕﻪ ﻛﭙﻰ ﻣﻴﻜﻨﻢ، ﻣﻴﺬﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﻓﺮﻭﻡ ﻛﻠی ﻣﻴﺨﻨﺪﻡ ﻭ ﺫﻭﻕ ﻣﺮﮒ ﻣﻴﺸﻢ ...... 



تاريخ : برچسب:اس ام اس زیبا, | | نویسنده : zahra

 ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺁﺩﻣﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻥ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻬﺘﻮﻥ
ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﯿﺸﻦ ﺑﺎﺷﯿﺪ !
ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺪ ﺑﺎﺷﻦ ، ﻧﻪ
ﺷﺎﯾﺪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﻦ ...
ﻓﻘﻂ
ﻗﺎﺑﻞ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻧﯿﺴﺘﻦ ...



تاريخ : برچسب:اس ام اس زیبا, | | نویسنده : zahra

 ما ""مـــرد"" هستیم!
دستــــانمان از تو زِبرتر و پهن تر است!!!
صورتمان ته ریشى دارد!!!
قلبمان به وسعـــتِ دریــــا!
جـــاىِ گریـــــه کردن به بالکن میرویم و سیـــــگار دود میــــکنیم!!!
... ... ... ... ما با همــــان دستان پهن و زبر تو را نوازش میکنیم!!!
با همان صورت ناصاف و ناملایم تو را میبوسیم و تو آرامــــ میشوى!!!
آنقــــدر مارا نامــــرد ""نخوان""!!!
آنقدر پول و ماشین و ثـــــروت مان را""نسنج""!!!
""نــــخ بده"" تا زمین و زمان را برایت بدوزیم!!!



تاريخ : برچسب:اس ام اس عاشقانه, | | نویسنده : zahra

 یکی از لذتهایی که دیگه ندارم اینه که...
تو این هوای سرد... سرما خوردم...
لحظه به لحظه چِـــکم کنه..
حالمو بپرســـه..
صد تا دکتر پیشنهاد بده و وقتی خونسردی منو ببینه خودش وقت بگیره و به زور ببرتم...
هزار تا خوردنی مفید برام آماده کنه..
وقتی تب دارم...می خوابـــــم...
کنارم باشه و نگرانـــــ و بیــدار...
وقتی با کابوس از خواب می پرم...
به آغـوشش پنــاه ببرم ....
بگه آرومــــ بــــــاش ..مــــن اینجــــام...



تاريخ : برچسب:جوک متفرقه, | | نویسنده : zahra

 یکی از فانتریام اینه برم عروسی دوس دخترم ............... ... !!!

.

.


.یهو داد بزنم: "به افتخار دوس پسر عروس



تاريخ : برچسب:خاطرات خنده دار, | | نویسنده : zahra

 این آمبولانسای بهشت زهرا که میندازن تو خط ویژه و آژیر کشون میرن هدفشون چیه؟
.
.
1-اون مرحوم دیرش شده؟
2-عزرائیل پشت فرمونه؟
3- دارن یکی رو میبرن بکشن؟



تاريخ : برچسب:اس ام اس زیبا, | | نویسنده : zahra

من بودم ...
او بود ...
خوشبخت در یک جزیره دور افتاده متروک، همه چیز عالی بود...
قبل از انکه قایقی بیاید! 



تاريخ : برچسب:اس ام اس زیبا, | | نویسنده : zahra

تنها چیزی که خرجی ندارد،جاری شدن در ذهن دیگران است...
پس آنگونه جاری شو که، خنده بر لبانشان نقش بندد، نه نفرت در دلشان... 



تاريخ : برچسب:خاطرات خنده دار, | | نویسنده : zahra

عید چند سال پیش مادرم توی کوچه همسایه مون رو که خیلی هم بی ریخت بوده میبینه و میاد بگه عید شما میمون و مبارک میگه :سلام عیدت مبارک میمون!!! …
همسایمون
مادرم
میمون 



تاريخ : برچسب:خاطرات خنده دار, | | نویسنده : zahra

 عاغا بچه که بودم (هنوزم هستم با اجازتون) یکی از تفریحات کاملا سالم بنده (:دی) این بود که وقتی برق محلمون میرفت،با دوستام میرفتم زنگ خونه ها رو فشار میدادم و چسب نواری میزدم روش.
بعدش که برق میومد انگار تو محله عروسی به پا شده بود... خخخ
اصن یه وضی....!!!!!
البته در این میان ساکنان محله چند فحش درست و حسابی هم نثار بنده و دوستان می کردند... بیخیال .... !!!!



تاريخ : برچسب:جوک دوستانه, | | نویسنده : zahra

 عاشقِ اون لحظه م که استاد هی درس میده
هی درس میده ،
هی درس میده
بعد یه سوال میپرسه ،
همه مثه بُز زل میزنن بهش 



تاريخ : برچسب:جوک دوستانه, | | نویسنده : zahra

 اصلا همون موقع که معلم اول ابتداییمون اومد گفت :
دستگاه فتوکپی خرابه برگه از دفترتون بکنید ...
باید قید این سیستم آموزشی رو میزدم و میرفتم خارج



تاريخ : برچسب:جوک متفرقه, | | نویسنده : zahra

 به خنگوله میگن

میدونی USA مخفف چیــــــه ؟

یکم فکر می کنه بعدش میگه 

یــــــــوم الله ســـــــــیزده آبان ؟

 

MiladMG



تاريخ : برچسب:جوک,جوک متفرقه, | | نویسنده : zahra

خودمونیم آ یکی از دلایل گرفتن عکسای آتلیه ای توسط دخترا گذاشتنش تو فیسبوکه....



صفحه قبل 1 ... 24 25 26 27 28 ... 40 صفحه بعد
  • اوکسیژن
  • ریاح