بچه که بودیم ، "دل دردها " را به یک زبان نالخ می کردیم ، همه می فهمیدند ،
بزرگ که شدیم "درد دلها" را به صد زبان میگوییم ، کسی نمی فهمد . . .
از هزاران یک نفر اهل دلند ، آنهم تویی
مابقی تندیسی از آب و گلند . . .
چه تناقض تلخی شده ام . . . دلم شورمیزند !
اما دستانم نمک ندارد . . .
دلـــم گـــرمٍ خـــداونــدی اســت که با دستــانٍ مـــن گنــدم بــرایٍ یــاکـــریمٍ خــانه میــــریــــزد...
چه بخشنـــده خدایٍ عـــاشقـــی دارم!
که مـــی خـــواهد مـــرا با اینکـــه مـــی داند گنــه کارم...
بـــرایت مـــن خــدا را آرزو دارم:)
مامان با بابام چند شب پیش با هم دعواشون شد ،
مامانم قهر کرد رفت خونه مامانش اینا
بابام گفت به جهنم خودم به تنهایی زندگی میکنم
بعد از چند شب که کلی ظرف نشسته تو کابینت جمع شد
دستا رو زد بالا ظرفا رو بشوره دیدم زیر لب داره غر میزنه
و میگه اینم شد زن ببین این قابلمه ها چقدر جرم گرفته سیاه شده
صدام زد اهای پسر بیا ببین انقدر ساییدم این قابلمه ببین چه برقی میزنه
کیف کن برو برا مامانت تعریف کن
رفتم نگاه
کردم دیدم همه قابلمه های تفلون مامانم
رو با سیم ظرف شویی به قدری ساییده که سفید شده ....
... فقط اب دهنم رو قورت دادم
و اماده شروع نبردی به عظمت جنگ جهانی دوم شدم =))
: یه دوس دختر نداریم
آســــــم داشته باشه
بعد اسپریشو قایم کنیم نفس تنگی بگیره
بهش تنفس مصنوعی بدیم
فداکاری کنیم
هيچگاه ويتريني نداشتم تا دلم را در ان به نمايش بگذارم در قامت يك فروشنده دوره گرد عاشق تو شدم از اين روست كه تمام خيابان هاي شهر عشق مرا ميشناسند.
رفتم گل فروشی گل بخرم یه گل خوشگل بزرگ دیدم برگشتم گفتم :آقا این طبیعیه؟؟دختر 5 ساله دراومد جلو همه گفت په نه په سزارینه!
واقعن اينا بچه هستن؟؟
من كه شك دارم
ارزشٍ پـــولٍ ملـــیُ حـــال میکنیـــد؟!
الان تو یه 100تومنـــی فیــــن کنــــی اروزنتــــر در میـــاد تا دسمــال کــاغذی :|
وقتی به آسمان مینگرم ، از اینکه خرسندم که با وجود فاصله ها ، باز زیر یک سقفیم . . .
گاهي بايک قطره،ليواني لبريز ميشه.گاهي بايک کلام،قلبي آسوده و آروم ميشه.گاهي بايک کلمه،يک انسان نابود ميشه؛و گاهي هم بايک بي مهري،دلي شکسته ميشه.مراقب بعضي يک ها باشيم،بااینکه خیلی ناچيزند..
تفاوت زن و شوهرهای نسل جدید و قدیم خاص
زمان قدیم:
مرد:ضعیفه شام چی داریم:(( ؟
زن:ببخشید آقا دستم به بچه بند بود نتونستم آبگوشت سفارشیتونو درست کنم)":
بعدش زنه تا میومد بجنبه که کشیده میخورد که 3 تا دور خودش میچرخید!!!
زمان حال:
مرد:ببخشید بانو میتونم بپرسم شام چی دوست دارید درست کنم)": ؟
زن:اول اون تن لشتو از رو مبل جم کن و بعدش برو بچه رو عوض کن:((( درضمن من تو ریژیمم:(((
بعد تا زنه تا میاد بجنبه یهکشیده به مرده میزنه که 30تا دور خودش میزنه:)))
بعله زنای الان که زن نیستند ، اژدهای فیلم شرک هستند:))))
مدل مو در چند دهه اخیر و آینده:
دهه های 40 تا 55: بسیارمرتب ورسمی شونه میزدن که خط فرق یه میلی هم اینور و اونور نمیشد
دهه 55 تا 65:مدل کج و یه ور و بسیار مثبت
دهه 65 تا 75:موهای فرفری و دم طوقی و پش بلند و شهلایی:-)
دهه78 تا 85:رپ مد شده بود و تیپ های سوسولی و فرق وسط
از 85 تا الان: اوج جنگولک بازی و مدل های مختلف:)) تازه گی ها هم که صبح که از خواب پا میشند همونجور نا مرتب میان بیرون چون مده:)))
دهه 1395 تا 1400:صبح که از خواب پا میشند با کله میرن تو دیوار که موهاشون کف سرشون له بشه و بیان بیرون:)))
از دهه های بعد فک کنم قیافه ها یه چیزی تو مایه آدم فضایی ها بشه که تو جنگ ستارگان نشون میداد:-))
عاغا چن وقت پیــــش صب خواب بودم دیدم گوشیم زنگ میخوره!گوشی رو جواب دادم دیدم رفیقمه میگه:
الو ؟ بابا؟ تومدرسه دعوام شده ، مدیرمون میخواد باهات حرف بزنه!
خلاصه مدریشون گوشی رو برداشت منم صدامو کلفت کردم و جواب دادم. گفت که نصیحتش کن که بچسبه به درسش و اینا...
دیگه به رگ غیرتم بر خورد فردائیش باهاش قرار گذاشتم و حرف زدیم!
میترسم همینجوری پیـــش بره جو گیر بشم خرج تحصیلشم بدم :|
تــــو چـــه میفهـــمی حال و روزٍ کســــی را که دیگــــر هیـــچ نگاهــــی دلش را نمیــــلرزاند...
ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﮔﺮﺩﻥ ﺧﺪﺍ ﻧﯿﻨﺪﺍﺯﯾﻢ!
ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﯿﺪ؟ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﻫﺎ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﺎﻫﺶ
ﺷﮑﺎﯾﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻓﻘﻂ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺣﻖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺍﺩﻩ
ﺍﺳﺖ!
ﺷﮑﺎﯾﺖ ﮔﺎﻫﯽ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﻭ ﺯﯾﺎﺩﺵ ﺯﺷﺖ!
ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺑﺠﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺴﻮﺯﺩ
ﺩﻟﻤﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺪﺍ ﺑﺴﻮﺯﺩ
ﺑﻌﻀﻲ ﻭﻗﺘﺎ ﻻﺯﻣﻪ ﮐﻪ ﺗﮑﻠﻴﻔﺘﻮ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻨﻲ ،
ﺭﻭﺩﺭﻭﺍﻳﺴﻲ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﺬﺍﺭﻱ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺜﻪ ﻳﻪ ﮐﻮﻩ ﻗﻮﻱ ﺑﺎﺷﻲ ،
ﻗﺎﻃﻊ ﻭ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﺍﺯ ﺟﻠﻮﻱ ﻟﭗ ﺗﺎﭖ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﺸﻲ ﻭ ﺑﺮﻱ ﺩﺳﺘﺸﻮﻳﻲ
رفته بودم کتاب فروشی یه خانومی اومد گفت:
آقا ببخشید 1 متر کتاب نارنجی دارید؟!
فروشنده بنده خدا مونده بود هاج و واج!
باز خانومه تکرار کرد:
1 متر کتاب نارنجی دارید؟؟!
دیگه علاوه بر فروشنده منم مات و مبهوت زل زده بودم به خانوم!
چند ثانیه تو 1یه سکوت مبهم گذشت؛
بعد خانومه گفت:
آقا دکور خونمون نارنجیه این کتابارو میخوام بچینم تو کتابخونه که دکورمون تکمیل شه!!!!
.: Weblog Themes By Pichak :.