به خانووووم دوس دخــدر زنگ زدم و داشـــتم باهاش حرف میزدم،
اونم داشت با هندزفیری باهـام حرف میزد که اگه کســـی اومد تو اتاقش
وانمود کنه داره آهنــگ گوش میده.
بعد مامانش صداشو شنید که داره حرف میزنه
و یهههههو اومد تو و گوشیشو گرفت.!!!!!
منم به جای اینکه قطع کنم شروع کردم " تهی" خونـــدم
که یـنـــی داشت آهنـگ گوش میــداد
"من و این این این منو منو این منو این اینهو در و تخته ایم نمیخوایم به هیشکی سر نخ بدیم"
مامانش یکاره برگش گف :" سرنخو دادی مگه دستم بت نرسه "
مام اومدیم جمش کنیم به مکالمه با مادرش ادمه دادیـــمو
هیچــــی دیگه الکـــی الکـــی یه خواستگاری افتاد تو پاچمون
حالا موندم بـــرم خواستگاری یا بی خیال دخدره شم
خير سرم داشتم با خانوادم فيلم نگا ميكردم يارو داشت بد نگا ميكرد
گفتم مث پدرسگا نگا ميكنه
بعد گفتم مث بابا نگا ميكنه
من
بابام
اهل خانه
راننده تاکسی گفت :
من کارمو خیلی دوست دارم ، من صاحب این ماشینم ، من تجارت خودمو دارم ، من رئیس خودمم ، هیچکسم بهم نمیگه چیکار باید بکنی !
منم سريع بهش کفتم :
اقا برو دست راست!!!
یه روز همسایمون اومد دم خونمون. یه پیغامی داد که باید به مامانم میرسوندم. بعد که خواست بره بهش گفتم ببخشید مزاحمتون شدم.
من
همسایمون
کل ساختمون
عاغا ما یه رفیق داریم بچه شهرستانه یه روز رفتیم دیدیم داره گریه میکنه مام شوکه چی شده عباس اتفاقی افتاده؟؟
عباس:همش تقصیر شماس شما منو بدبخت کردید
ما:چرا ؟مثل ادم حرف بزن ببینیم چی شده
عباس:رفتم خواستگاری جواب رد دادن
ما:همین !خاک تو سرت!!!حالا چرا؟
عباس:گفتن مرد باید سبیل داشته باشه تو مرد نیستی(قابل توجه که ما قبلا سبیل عاغا رو زده بودیم)
ما هم که بامعرفت رفتیم یه سبیل مصنوعی گرفتیم چسب پیدا نکردیم با گریس چسبوندیم خلاصه بعد دو هفته رفت دختر رو گرفت اما حالا ما موندیم چه جوری این سیبیلَ رو بکَنیم فکر کنم چسبیده به ریشه اصلی طبیعی شده
ذهن خلاق داریم؟؟!!
اعتراف میکنم بچه که بودم پیرهن رنگ روشن می پوشیدم
میرفتم مسجد زنجیر میزدم فرداش تو مدرسه ب دوستام میگفتم پیرهن
من سیاه تره من از تو بیشتر زنجیر زدم...
یه گل رز ، زشت ، پژمرده ، بد رنگ و بی ریخت با بوی شلغم سوخته تقدیم به تو که دوستت دارم جیگر
آیا میدونستین وقتی لبهاتون رو غنچه میکنید دماغتون گشاد میشه؟؟
حالا بشه یا نشه دلیل نداره تو الان اونجوری کنی !!
من فکر میکنم آدمها شبیه تخم مرغ هستند!
من هر ادمی را دیده ام که شکسته است درونش زرد بود.............!
ادمها تو زرد هستند!
در مقابل وزش باد، عده اي ديوار مي سازند، بعضي ديگر آسياب بادي.
به دنبال واژه ها مباش....کلمات فریبمان می دهند
وقتی اولین حرف الفبا کلاه سرش برود، فاتحه کلمات را باید خواند
زندگی همینه کوچولوی من...
رسم یادگاری شدن، موندگار شدنِ یادت، لحظه هات،
لبخند زدنه!...
به اختیار هم اگر نشد،
به اجبار...
حالا اشکهاتو پاک کن گلم...
زل بزن تو چشمهای زندگی و بگو ســــــــــــــــــــــــــیــــــــب...!
با دوستم رفتیم رستوران سنتی، گارسونه همرای غذا یه ظرف ترشی
سیر واسمون آورده.
دوستم با تعجب پرسید سیره؟!!!
گارسونه گفت په نه په گشنه هست داره تمارض میکنه تا شما راحت
غذاتونو بخورید، هی تعارفش نکنید...
دم در هیات واستاده بودیم ملت هم جمع شده بودن غذا نظری بگیرن بعد
رفیقم از تو هیات اومده بهم میگه اینا واستادن غذا بگیرن؟؟یوهو ی زنه از
اینا ک100تا جوونو حریفن از وسط جمعیت گفت پ ن پ تظاهراته !!!!!!
ملتم زدن زیر خنده, زنه هم با خنده گفت والاااب خدا!!!
یعنی رفیقم بدبخت سرخ ک هیچی سیاه شد تاحالا تو جمعیت پ ن پ
نخورده بود...خودکشئ نکنه خوبه:-))))))))))))
نون خریدم دارم میرم اتاقم دوستم رسیده میگه داری میری اتاق میگم پ
ن پ نونا حوصلشون سر رفته آوردم دور بزنمشون حالا هم دارم میبرم
شهر بازی؛
آخه دوسته من دارم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
گیج میزنه!!!!!!!!!!!!!!!!!
رفتم اموزشگاه رانندگی تو کلاسش نشستم دختره برگشته بهم میگ
ه توام اومدی رانندگی یاد بگیری گفتم پ ن پ اومدم اموزش هول دادن
ماشین در مواقع اضطراری یاد بگیرم
مامور سرشماری: برای روشنایی منزلتان از نیروی برق استفاده میکنید؟
من: «پ نه پ»، دوتا مشعلدار استخدام کردیم، شبا میان خونمون رو
روشنایی میبخشن
اولا به نظر می رسید که زندگی بی تو یعنی هیچ …
حالا که رفتی فهمیدم که فقط به نظر می رسید …
.: Weblog Themes By Pichak :.